عــــــشـــق بـــــلاگ

تنهایی یک پسر

سوختم

نوشته شده در  جمعه 5 خرداد 1396ساعت 14:44  توسط مهدی 

فراموش شدم-عشق بلاگ

نوشته شده در  جمعه 8 ارديبهشت 1396ساعت 15:27  توسط مهدی 

جزای خوبی

نوشته شده در  جمعه 8 ارديبهشت 1396ساعت 15:19  توسط مهدی 

صفحه آخر شناسنامه

نوشته شده در  پنج شنبه 7 ارديبهشت 1396ساعت 10:34  توسط مهدی 

سکه زندگی

نوشته شده در  دو شنبه 28 فروردين 1396ساعت 15:31  توسط مهدی 

پدر؛روز پدر

نوشته شده در  دو شنبه 21 فروردين 1396ساعت 22:50  توسط مهدی 

اصالت


این جمله خیلى به من چسبید:

وقتى به یه مگس بال هاى پروانه رو بدى
نه قشنگ میشه
نه میتونه باهاش پرواز كنه
میدونى دارم از چى حرف میزنم؟!




                    "اصالت"


بال و پر بیخود به کسی دادن اشتباهست...
محله ما یک ″رفتگر″ دارد...
صبح که با ماشین از درب خانه خارج می شوم...
سلامی گرم می کند...
من هم از ماشین پیاده می شوم!!!
دستی محترمانه به او می دهم...
حال و احوال را می پرسد و مشغول کارش می شود...

همسایه طبقه زیرین ما نیز ″دکتر جراح″ است...
گاهی اوقات که درون آسانسور می بینمش...
سلامی می کنم...
او فقط سرش را تکان می دهد...
درب آسانسور باز نشده برای بیرون رفتن خیز می کند...

من به شخصه اگر روزی برای زنده ماندن نیازمند این ″دکتر″ شوم!!!

جارو زدن سنگ قبرم به دست آن ″رفتگر″ بشدت لذت بخش تر است از طبابت آن ″دکتر″ برای ادامه حیاتم...

″تحصیلات″ مطلقا هیچ ربطی به ″شعور″ افراد ندارد...

       ″پروفسور سمیعی″


برچسب‌ها: اصالترقتگردکترعشق بلاگهمسایهمهربانیبال و پرپروازپروفسور سمیعیتصحیلاتشعورمهربانیعشق بلاگ
نوشته شده در  چهار شنبه 26 آبان 1395ساعت 22:33  توسط مهدی 

پاییز....






پاییز...
یک نوار کاست قدیمی است
که یک طرفش
با صدای باران پر شده
یک طرفش با صدای تو ...



برچسب‌ها: پاییزپیک نوصدایکطرفعشق بلاگنوارپیک نوارباران
نوشته شده در  چهار شنبه 26 آبان 1395ساعت 21:17  توسط مهدی 

دلم هوای خودم را کرده است ...

نوشته شده در  چهار شنبه 27 خرداد 1394ساعت 13:52  توسط مهدی 
صفحه قبل 1 صفحه بعد